رحیل، سریالی به دور از معیارهای بساز- بفروشی
کافه مثبت: قرن نوزدهم دورهای پُر فراز و نشیب در تاریخ دنیا است که همزمانی دهه اول و دوم آن با جنگ جهانی اول، تغییرات وسیعی را در جامعه جهانی ایجاد میکند.در چنین شرایط ملتهبی،بیتدبیریهای فراوان در ساختار سیاسی قاجار سبب انحلال این سلسله و روی کار آمدن حکومت رضاخان در ایران میشود. […]
کافه مثبت: قرن نوزدهم دورهای پُر فراز و نشیب در تاریخ دنیا است که همزمانی دهه اول و دوم آن با جنگ جهانی اول، تغییرات وسیعی را در جامعه جهانی ایجاد میکند.در چنین شرایط ملتهبی،بیتدبیریهای فراوان در ساختار سیاسی قاجار سبب انحلال این سلسله و روی کار آمدن حکومت رضاخان در ایران میشود.

این روزها در سریال تلویزیونی رحیل که فصل دوم آن در حال پخش از شبکه سه سیما است؛ دوربین به سراغ شخصیتهای مختلف داستانی و نیمه داستانی این دوران رفته است. در سریال شخصی به نام «خان بابا» با بازی کاظم هژیر آزاد وجود دارد که نمادی از شخصیتهای سیاسی دوره قاجار است؛ افرادی به شدت محافظه کار و به دنبال حفظ پیوند با قدرت جدید و قدیم تا منافع خود را تضمین کنند. «سرگرد یاور»
با نوع خاص گریم و سبیل خود نیز تداعی کننده خود رضاخان میرپنج است. «محمد حسن میرزا» آخرین ولیعهد سلسلۀ قاجار نیز نمایندهای در سریال دارد که نقش او را حسام محمودی ایفا کرده است.شخصیتهای مرد اغلب افرادی ضعیف و سست عنصر هستند. محمد حسن میرزا در تلاش برای ایجاد وصلت میان رحیل و سرگرد یاور است تا از این رهگذر حکومت قاجار را با قدرت مسلط بعدی پیوند بزند. خان بابا نیز با چنین نیتی موافق ازدواج رحیل با سرگرد یاور است. شخصیتی مانند «شفیق» نیز عنصری منفی و جزو اشقیا داستان طبقه بندی میشود که با در نظر گرفتن تِم مذهبی و عاشورایی سریال این فضاسازی قابل درک است. در نقطه مقابل شخصیتهای زن استواری بیشتری دارند و قهرمانهای داستان در واقع آنها هستند که درام را پیش میبرند.شاید بتوان شخصیت «رحیل» را به نوعی نماینده مردم در نظر گرفت که در میانه رخدادهای سیاسی و جهانی مدام میان اصحاب قدرت دست به دست میشوند و از تغییرات فقط لطمه آن نصیبشان میشود و نوامیس و احساسات آنها وجه المصالحه مسائل سیاسی میگردد.
سریال رحیل این موضوع را با ظرافت و دقت روایت میکند و بیان این مضمون به صورت گُل درشت و شعاری نیست.ساخت و تولید چنین آثاری حاصل صرف انرژی فراوان است و تولید آن مانند اغلب سریالهای تلویزیونی «سری کاری» نیست. آنچه در این سالها باعث کاهش شدید مخاطبان تلویزیونی شده ساخت آثاری است که به سبک بساز-بفروشها ظاهری پُر رنگ و لعاب دارند اما از درون چیزی برای عرضه به مخاطب ندارند.سریالهایی که اغلب با حضور بازیگرانی مشخص و داستانهایی تکراری و حتی کارگردانها و گروههای ساخت مشخص قصههای نخ نما شده را بارها و بارها روایت میکنند و تبی هم در مخاطب ایجاد نمیکنند. در چنین فضایی تماشای سریالی که مضمون و قصه و موسیقی و سایر اجزای هنری آن با یکدیگر هماهنگ است؛ فرصتی مغتنم است.








دیدگاهتان را بنویسید